کد مطلب:210910 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:115

امام صادق و درس عشق و محبت
مردی وارد بر امام صادق علیه السلام شد امام فرمود این كیست؟ خودش عرض كرد من از دوستان و موالی و پیروان شما هستم.

«فقال علیه السلام لا یحب الله عبد حتی یتولاه و لا یتولاه حتی یوجب له الجنه» [1] .

فرمود البته كسی دوست نمی دارد خدا را مگر آنكه در قید ولایت و دوستی دوستان خدا قرار گیرد و هر كس اولیاء خدا را دوست بدارد بهشت بر او واجب می گردد.

بعد فرمود «ثم قال له: من ای محبینا انت» ای برادر تو از كدام طبقه دوستان ما هستی «فسكت الرجل» آن مرد ساكت شد زیرا طبقات دوستان را نمی شناخت و درجه دوستی خود را آزمایش نكرده بود.

«فقال له سدیر [2] - و كم محبوكم یابن رسول الله»

سدیر پرسید ای پسر پیغمبر دوستان شما چند طبقه و كیانند و شرایط آنها چیست؟

«فقال علیه السلام علی ثلاث طبقات - طبقه احبونا فی العلانیه و لم یحبونا فی السر و طبقة یحبونا فی السر و لم یحبونا فی العلانیه: و طبقة یحبونا فی السر و العلانیه و هم انمط الاعلی»



[ صفحه 416]



فرمود دوستان ما سه طبقه اند یك دسته ما را در آشكارا دوست می دارند و در خفا و پنهانی و سر دوست نمی دارند یك دسته در سر و پنهانی دوست می دارند در آشكار و علنی دوست نمی دارند طبقه سوم آنها هستند كه هم در علن و هم در سر - در ظاهر و باطن ما را دوست می دارند و این ها نمونه های عالی دوستان هستند آنگاه در شرایط آنها گفت.

«شربوا من العذب الفرات و عملوا باوائل الكتاب و فصل الخطاب و سبب الاسباب فهم انمط الاعلی الفقر و الفاقة و انواع البلاء اسرع الیهم من ركض الخیل و مستهم البأساء و زلزلوا و فتنوا فمن بین مجروح و مذبوح متفرقین فی كل بلاد قاصیة بهم یشفی الله السقیم و یغنی العدیم و بهم تنصرون و بهم تمطرون و بهم ترزقون و هم الاقلون عددا الاعظمون عند الله قدرا و خطرا».

فرمود شرایط این دوستان بسیار سخت است آنها از آب فرات می خورند و از تأویل كتاب و فصل خطاب و سبب و اسباب نزول می دانند آنها نمونه عالی دوستی هستند - در كمال فقر و فاقه و انواع بلاء به سر می برند - حوادث برای آنها از صدای پای سواران جنگی در میدان جنگ نزدیك تر است آنها پیوسته در سختی و گرفتاری و زیان مالی و خسران ظاهری و تزلزل و آزمایش زندگی می باشند همیشه یا مجروح یا مقتول یا متفرق و متواری در اطراف شهرها بوده و خداوند آنها را شفا بخشوده و حفظ كرده دین خدا به آنها یاری شده و خداوند به بركت وجود آنها باران باریده و رزق فرستاده این طبقه كمتر از شماره و بزرگ تر در قدر و خطر و بزرگی هستند.

«و الطبقة الثانیه النمط الاسفل احبونا فی العلانیه و ساروا بسیرة الملوك فالسنتهم معنا و سیوفهم علینا».

فرمود طبقه دوم آنها هستند كه پست تر می باشند این گروه ما را در ظاهر و علانیه دوست دارند ولی در حقیقت به سیر پادشاهان و فرماندهان خلفا حركت می كنند كه زبانشان با ما ولی شمشیرشان علیه ما می باشد.

«و الطبقة الثالثة النمط الاوسط احبونا فی السر دون العلانیه فهم الصوامون بالنهار و القوامون باللیل تری اثر الرهبانیة فی وجوهم اهل سلم و انقیاد».

فرمود طبقه سوم جماعتی وسطی هستند كه ما را در سر و پنهانی دوست دارند ولی در علن و آشكار ساكتند نشانه این دسته این است كه آنها شب زنده دار به عبادت حق می باشند و روزها



[ صفحه 417]



روزه دار هستند و اثر رهبانیت در سیمای آنها نمایان است آنها اهل سلم و صلح و اطاعتند.

«قال الرجل: فانا من محبیكم فی السر و العلانیه».

آن مرد گفت من دوستدار شما در سر و علن و خفا و آشكارا هستم.

«قال جعفر علیه السلام ان لمحبینا فی السر و العلانیه علامات یعرفون بها».

امام صادق علیه السلام فرمود دوستان سر و پنهان و علن و آشكار ما نشانه هائی دارند كه بدان شناخته می شوند.

«قال الرجل: و ما تلك العلامات»

آن مرد گفت آن نشانه ها كدام است؟

«قال علیه السلام تلك خصال اولها انها عرفوا التوحید حق معرفته و احكموا علم توحیده و الایمان بعد ذلك بما هو و ما صفته: ثم علموا حدود الایمان و حقایقه و شروطه و تأویله».

امام صادق علیه السلام فرمود این دوستی نشانه اولش این است كه خدا را بشناسد و به اندازه استطاعت خودش معرفت داشته باشد و مبانی توحید او محكم باشد - ایمان داشته و به آنچه می گوید و وصف می كند عقیده داشته و سپس حدود ایمان و حقایق و شروط و تأویل ایمان را بداند در این وقت سدیر عرض كرد یابن رسول الله ما وصف ایمان را به این شرایط نشنیده ایم.

قال (ع) نعم یا سدیر لیس للانسان ان یسأل عن الایمان ما هو؟ حتی یعلم الایمان بمن؟

فرمود آری ای سدیر برای آدمی است كه بپرسد ایمان چیست؟ و بداند كه ایمان در كیست؟

سدیر عرض كرد یابن رسول الله این بیان را برای ما تفسیر نمائید.

قال الصادق (ع): من زعم انه یعرف الله بتوهم القلوب فهو سترك و من زعم انه یعرف الله بالاسم دون المعنی فقد جعل مع الله شریكا و من زعم انه یعبد (المعنی) بالصفة لا بالادراك فقد احال علی غائب. و من زعم انه یعبد الصفة و الموصوف فقد ابطل التوحید لان الصفة غیر الموصوف.

امام صادق علیه السلام فرمود كسی گمان كند خدا را شناخته به توهم دل او مشرك است و كسی كه گمان كند خدا را به اسم شناخته بدون تصور معنی و مسمی او هم برای خدا شریك قرار داده و كسی كه تصور كرده خدا را شناخته و عبادت كرده به صفات خدا نه به درك یا غائبی را



[ صفحه 418]



عبادت نموده كه نشناخته و كسی كه گمان كرده عبادت خدائی را نموده كه صفت و موصوف را در حقیقت دانسته او هم عملش باطل است زیرا صفت غیر از موصوف است.

آنچه آدمی تصور و توهم كند كوچكتر از آدمی است كه به تصور او آمده و آن مخلوق فكر حاصل و خلاقیت نفس است و ذات حق تعالی برتر و بالاتر از تصورات ما می باشد لذا در این مراتب فرموده شریك قرار داده می شود چه خودش با هر چه در حقیقت صفت و موصوف و اسم و مسمی هر چه باشد غیر از خدا است - پس ذات حق تعالی وقتی پرستش و عبادت می شود كه انسان او را به چشم دل بیند و درك كند و به وجود او اعتراف نماید و اقرار كند كه آن ذات پاك اسم و مسمی و صفت و موصوف یك حقیقت و عین ذات است لذا فرموده:

قال (ع) و من زعم انه یضیف الموصوف الی الصفة فقد صغر بالكبیر و ما قدر والله حق قدره.

كسی كه گمان كرده عبادت اسم یا مسمی یا صفت و یا موصوف نموده او اضافه كرده است موصوف را به صفت و كوچك را به بزرگ و چنین كسی قدر و حق خدا را نشناخته است.

فقال له و كیف سبیل التوحید

عرض شد پس راه توحید كدام است؟

فقال (ع) باب البحث ممكن و طلب المخرج موجود ان معرفة عین الشاهد قبل صفة و معرفة صفة الغائب قبل عینه

فرمود این بحث امكان دارد و می توان درك و هضم نموده بدین معنی كه شناختن خدا درك عین شاهد است آنچه تو را به چشم دل درك كردی و فهمیدی و مشاهده نمودی پیش از آنكه صفتی یا موصوفی و غائبی یا حاضری تصور كنی عین آن درك و فهم اولیه معرفت خدا است.

قیل و كیف تعرف گفته شد چسان شما می شناسید عین شاهد را پیش از صفت؟!

قال (ع) تعرفه و تعلم علمه و تعرف نفسك به و لا تعرف نفسك بنفسك من نفسك و تعلم ان ما فیه له و به كما قالوا لیوسف «انك لانت یوسف قال انا یوسف و هذا اخی» فعرفوه بغیره و لا اثبتوه من انفسهم بتوهم القلوب اما تری الله یقول «ما كان لكم ان تنبتوا شجرها» یقول لیس لكم ان نصبوا اماما من قبل انفسكم تسمونه محقا بهوی انفسكم و ارادتكم

فرمود معنی توحید كامل این است كه خدا را بشناسید و بدانید و علم به وجود او پیدا



[ صفحه 419]



كنی و نفس خود را به او بشناسی نه آنكه نفس قدرت را به خودت بشناسی بلكه آنچه تو هستی قدرت او است.

چنانچه برای یوسف گفت آیا تو یوسف هستی گفت من یوسف هستم و این برادرم است و او را به خودش شناختند نه به نفس و وصف و نه به توهم دل مگر ندیدی خدای تعالی می فرماید:

شما آن قدرت را ندارید كه درخت بكارید ما آن را می رویانیم - و باز فرمود شما آن قدرت را ندارید كه نصب امام كنید و امام را انتخاب نمائید زیرا شما در مرتبه ای پائین تر قرار گرفته و تابع هوای نفس هستید نمی توانید مراتب بالاتر را درك كنید همین اندازه كه وجود او را درك كنید كافی است.

ثم قال الصادق (ع) ثلاثه لا یكلمهم الله و لا ینظر الیهم یوم القیمة و لا یزكیهم و لهم عذاب الیم من انبت شجرة لم ینبته الله یعنی من نصب اماما لم ینصبه الله او جحد من نصبه الله و من زعم ان لهذین سهما فی الاسلام و قد قال الله و ربك یخلق ما یشاء و یختار ما كان لهم الخیرة.

سوره ی قصص آیه ی 69

فرمود سه طایفه هستند كه خداوند روز قیامت با آنها سخن نمی گوید و نظر عنایت نمی كند و آنها را از گناه پاك و مزكی نمی دارد بلكه برای آنها عذاب دردناكی مقرر می فرماید.

كسی كه گمان كرده درختی را او نشانده و خداوند نرویانیده است یعنی كسی كه امام و پیشوا به نصب و انتخاب مردم تصور كرده و او را منصوب آسمانی و من الله نمی داند و آن كس كه انكار می كند كه خداوند امام را برمی گزیند - و كسی كه تصور كرده برای این دو طایفه منكرین سهمی در حقیقت اسلام است چنانچه در قرآن مجید می فرماید:

آن خداوند است كه شما را آفریده آن طور كه خواسته و برگزیده و امام برگزیده مردم نیست.

با این درس معلوم شد كه معنی توحید صرف درك حقیقت وجود خداوند است به آثار موجوده كه بداند همه این موجودات كه جان و نفس خودش مصداق جامع كامل آن است از قدرت حقتعالی می باشد و ذات حق را غیر از صفت و موصوف و اسم و مسمی و غایب و حاضر و تصور و توهم خود بداند بلكه خود و همه ی اداركات خویش را از افاضات او بشناسد و معرفتش به توحید عرفان واقعی از آثار خارجی باشد همین اندازه كافی است كه گفته شد موحد و عارف به حق بداند و توجه نماید.



[ صفحه 420]




[1] تحف العقول ص 325.

[2] سدير مانند شريف پسر حكم بن صهيب صيرفي بوده از اصحاب امام سجاد و باقر و صادق (ع) است او يك مرد امامي ممدوح و دوستدار اهل بيت است و امام صادق در حق او دعا فرموده او و عبدالسلام بن عبدالرحمن به جرم دوستي اهل بيت به زندان افتادند و امام آنها را نجات داد - سدير مردي شجاع و متهور - متكلم سخنور - فقيه بوده كه امام او را امر به تقيه فرموده.